#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_23
سر جام نشستم یعنی همش خواب بود اون بچه دکتر_خوبی پسر جان هر چی صدات کردم بیدار نشدی _میشه یه لیوان اب بهم بدین
دکتر لیوان ابی بهم داد یه ضرب همه رو سر کشیدم لیوان رو گذاشتم رو میز کنار تخت _چی شد دکتر کی پیوند انجام میشه
تا نتیجه بیاد که ببینیم میتونیم پیوند مغز استخوان از شما به دخترتون انجام میشه یکم طول میکشه که من خواستم سریع انجام بدن پس تا فردا میرسه تا جواب اومد میریم واسه عمل
بعد دستشو زد رو شونه ام دلم روشنه پسر جان
رفتم داخل سرویس بهداشتی دست و صورتمو شستم به ساعت نگاه کردم ساعت 3 نیمه شب بود 0ساعته خوابیدم دوباره یاد خوابم افتادم اون بچه کی بودیعنی باید دوش میگرفتم الان چند روز بود همین لباسا رو پوشیده بودم به خودم تو اینه نگاه کردم
مردی با چشمای قهوه اط و موهایی مشکی که کنار شقیقه کامل سفید شده بود حس میکنم تو این مدت موهام بیشتر سفید شدن صورتی کشیده که نصفشو مو احاطه کرده بود کی باورش میشد من مهندس علی مجد کسی که همیشه بوی عطرش از چند متری شنیده میشد کسی که همیشه صورتش شش تیغ بود به این حال و روز بیفته از سرویس بهداشتی خارج شدم باید میرفتم خونه سوار ماشین شدم در رو با کلید باز کردم و داخل خونه شدم رفتم داخل حموم اب رو باز کردم تا وان پر شه شاید اینطوری بتونم این بی حالی و سستی رو از خودم دور کنم
با احساس درد شدیدی تو گردنم بیدارشدم تو وان خوابم برده بود ابم یخ یخ بود ساعتمو از گوشه وان برداشتم با دیدن عقربه های ساعت که 33 رو نشون میداد سریع از وان خارج شدم یکم زیر دوش ایستادم لباس پوشیدم و خودمو به بیمارستان رسوندم
وارد طبقه دوم که شدم پرستار با دیدنم سریع خودشو بهم رسوند
_کجا بودین جناب مجد هر جی هم با گوشیتون تماس گرفتیم جواب ندادین جناب دکتر خیلی وقته منتظرتون هستن بفرمایید اتاقشون
چند تقه به در زدم و داخل شدم دکتر داشت یه یری برگه رو با دقت نگاه میکرد اینو از اخمی فهمیدم که بین ابروهاش بود
بادیدنم از جاش بلند شد و تعارف کرد بشینم
رومبل روبروی میز نشستم دکتر عینکشو از چشماش برداشت و روی میز پرت کرد دستاشو داخل هم گره زد و با نفس عمیقی شروع به صحبت کرد
_جواب ازمایش ها اومده و متاسفانه باید بهتون بگم که ما نمیونیم عمل رو انجام بدیم
romangram.com | @romangram_com