#عشق_یا_کیسه_بوکس_پارت_12


باصدای پرستار که دکتر رو صدا میکرد دکتر دستی رو شونه ام زد و گفت _فعلا باید برم جوون رفیقتم تا صبح بهوش میاد

به ساعت نگاه کردم ساعت 3 بود پس فقط 2"0 ساعت خوابیده بودم رفتم پیش ساناز چشاش باز بود و حالش بهتر شده بود

دستمو گذاشتم رو پیشونیش دیگه تب نداشت شروع کردم به نوازش موهاش خشگل بابا چطوره با اون صدای ارومش جوابمو داد

_خوبم بابا

بر خلاف بقیه بچه ها ساناز یه دکتر ساکت و خجالتیه یعنی به طوری که اگه چیزی ازش نپرسی صدا از دیوار در میاد ولی از ساناز نه

_بهتره بخوابی بابا جان

یکم دیگه موهاشو ناز کردم که خوابش برد

پرستار اومد و صدام کرد گویا دکتر باهام کار داشت ازش خواستم کنار ساناز بمونه خودمم رفتم ببینم دکتر چیکارم داره تو راهرو رو نگاه کردم خبری از دکتر نبود از یکی از پرستارا سراغشو گرفتم که گفتن اتاق انتهای راهرو سمت چپ اتاق دکتر هستش ازش تشکر کردم و به سمت اتاق دکتر رفتم چند تقه به در زدم و با بفرماییدیه دکتر گفت داخل شدم _سلام جناب دکتر گویا با من کار داشتین

_بله جوون بیا بیا بشین رو مبل جلو میز دکتر نشستم _یله جناب دکتر بفرمایید

_باید به عرضتون برسونم که میتونید دخترتون رو ببرین خونه لازم بذکر هستش که بگم دوستتون رو باید هر چه سریعتر عمل کنیم پس بهتره هر چه زودتر هزینه عمل رو پرداخت کنین تا سریع بفرستنش واسه عمل راجب همسرشون هم باید بگم گفتم فعلا ببرنش سردخونه تا تکلیف شوهرش معلوم شه یه نفس گرفتم

_بله جناب ولی من الان پول چندانی باهام نیستش شما اماده گی های لازم برای عمل رو انجام بدین من برم خونه هم دخترمو ببرم هم پول بیمارستان رو _خیله خب بفرمایید جناب

_مجد هستم

_بله جناب مجد تا ساعت 7 پول رو برسونین دکتر ساعت 7303 میرسن

_بله متوجه هستم فعلا خداحافظ

_خدا بهمراهتون جناب مجد

romangram.com | @romangram_com