#عشق_و_تقدیر_پارت_42

هستی:گمشو بابا!

من: ااا بی ادب برم به مامانت بگم؟!!!

هستی: نه نه ببخشید...!!

خندیم و گفتم:

-بریم پیش سوگل و فرشید؟

هستی: آره ... نمیدونی سپهر با چه مکافاتی گذاشت فرشید بمونه خونه که!!

من: خب بچمون غیرتیه دیگه چه میشه کرد؟؟!!!

هستی: خب بابا حالا توهم دور برندار...رها یه چیزی بهت بگم بین خودمون میمونه؟؟

من: آره حتما...

هستی ادامه داد : دیشب ... فرهاد اومد تو اتاقم....

یه لحظه یاد مینا افتادم... وحشت زده گفتم:

-چیییی؟؟

هستی خندید و گفت :


romangram.com | @romangram_com