#عشق_و_تقدیر_پارت_26
خندیدیم و دنبالش وارد ویلا شدیم. با تعجب داشتیم به درو دیوار ویلا که از تمیزی برق میزد نگاه میکردیم. من یکی که اصلا باورم نمیشد سه تا پسر مثل فرهاد و فرشید و سپهر این کارارو اونم در عرض یک شبانه روز انجام داده باشن!! با تعجب گفتم:
-واقعا شما سه تا این کارا رو انجام دادید؟؟؟؟
فرشید دوباره صداشو نازک کرد و گفت:
-واااا!! رها جون حرفا میزنیا!پس کی کرده؟
خندیدم و گفتم:
-تو نگفتی چه جوری انقد خوشگل شدیا!!
فرشید: من خوشگل بودم تا کور شود هرآنکه نتواند دید!!!
سپهر در حالی که میخندید اومد جلو و یکی زد تو سرش و گفت:
-مسخره ی بی حیا خجالت بکش به جای این کارا برو صورتتو بشور!!
فرشید: اون موقع که مثل چی افتاده بودید رو من بدبخت و ارایشم میکردید خجالتی در کار نبود حالا چشمتون افتاده به بعضیا... و جو گرفتتون من باید خجالت بکشم؟!!
سپهر و فرها دویدند دنبالش که بزننش که فرشید دامن بلندشو مثل لباس عروس جمع کرد و بدو بدو رفت تو دستشویی و درو قفل کرد و از اونجا گفت:
-اقا سپهر مگه شما نبودی که میگفتی زن باید خودشو واسه شوهرش خوشگل کنه؟ حالا که خودمو خوشگل کردم برات اینطوری باهام رفتار میکنی؟ صبر کن وقتی ازت طلاق گرفتم میفهمی!!!
سپهر در حالی که میخندید با مشت کوبید به در که صدای فرشید بلند شد:
romangram.com | @romangram_com