#عشق_کیلویی_چند_پارت_9
من : وا برا چی ؟
رها: روی تک دخترش حساسه خیییلی دفعه پیش یه پسره باعث شد آپاما تصادف کنه دستش بشکنه پدر اپاما کاری کرد پسره بره زیر ماشین البته پسره فقط د تا دستاش شکست اونم به خاطر این بود که آپاما از پدرش خواهش کرد از پسره بگذره
( وای الان منو حلق اویز می کنه?)
(اصلا به من چه تقصیر دخترش بود?)
آپاما
وای یعنی یه موجود تا چه حد می تونه نفرا انگیز باشه اه اه پسره چندش گاو گوساله
یکدفعه دیدم این پسره مثل گاو سرشو انداخته پایین داره میاد تو اتاق منو داری چنان عصبانی شدم که
داد زدم : هوی مگه اینجا طویلس سرتا گذاشتی پایین اومدی تو
یه جعبه شیرینی دم دستم بود چنان پرت کردم سمتش که گوشه جعبه خورد توی تخم چشمش حالا من توی اون هیری ویری چنان خندم گرفت که داشتم جان به جان به افرین تسلیم می کردم
سامیار
من :ای دختر دستت بشکنه الهی . الهی سیاه بخت بشی همین جوری داشتم مثل پیر زنا غرغر می کردم که دیدم آپاما با دکتر بخش با دهن باز ( به اندازه غار علیر ) چشم های از حدقه در اومده ( قده ماهیتابه ) داره منا نگاه نی کنن منم هووول
من: چیزه چیزه میگم دکتر حال این خانوم چطوره ؟
دکتر که خندش گرفته بود رو به من گفت : ایشون حالشون خوبه مرخصند فقط باید بیشتر مراقب باشید
قسمت
دکتر که رفت بیرون آپاما یک جعبه دستمال کاغذی گرفت پرت کرد سمتم که سریع جا خالی دادم
رادوین
رفتم تو ماشین برا خودم اهنگ زدم ( اهنگ پازل باند )
romangram.com | @romangram_com