#عشق_‌کیلویی‌_چند_پارت_8


( وای ماشین دختره رفت تو گاردریل خاک تو گورم شد )

هیلا

وای چی شد یهو سریع زدم کنار دیدم از سر آپاما داره خون میاد این پسرم سرو مور گنده وایساده هیچیشم نشد وا چرا به آپاما کمک نمی کنه

پیاده شدم رفتم سراغ آپاما تیسا پالیز هم اومدن خیلی عصبانی بودم چی شد نمی دونم

رفتم پیش تیسا من : اوا تیسا چی شد؟

تیسا : هیچی این پسره گاو به آپاما گفت نگه دار اونم نگه نداشت پسره عصبانی شد فرمونو چرخوند خردن به گاردریل اوف

یه دفعه دیدم آپاما از حال رفت خدا مرگم بده چی شد یهو سریع رفتم زیر ب*غ*لشو گرفتم بردیمش بیمارستان

رها

( اوا اینا چرا برگشتن خاک تو گورم آپاما چرا اینجوریه سریع بچه های بخشو ا زدم آپاما رو بردن اوژانس دکتر بعد از اینکه از سرش عکس گرفت گفت سرش آسیب جدی ندیده اما همین باعث ترک برداشتن سرش شد

( حالا سرم مگه ترک بر می داره من چه میدونم اصلا)

سامیار : ببخشید خانم راهسان حال این دختره چطوره

من : دختره کیه این دختره اسم داره اسمشم خانم آپاما سولتیه

سامیار

آپاما .آپاما .آپاما آخی چه اسم قشنگی

من : چیزه خانم سولتی خوبن؟

رها: نه خیر سرش ترک برداشته حالا اینا رو ولش کن پدرش اگه بفهمه می کشتتون


romangram.com | @romangram_com