#عشق_کیلویی_چند_پارت_7
وای فکر کنم پسره لاله اصلا نه تو بیمارستان حرف زد نه اینجا کلا خنثی این پسره الکترون پروتونش برابره فکر کنم شایدم یه مشکل حاد داره شاید ادم فضاییه - وای باز تو هم زدم ولش کن بابا وای بچه ها رفتن
فکر کنم فک پسرا افتاد رو زمین با سرعت تو خیابون می رفتیم
اپاما
وقتی کورس گذاشتیم این پسره چنان چسبید به سقف که نگو
سامیار : یا ابوالفضل یا حسین یا جد سادات مرگو دارم به چشمام می بینم
من: خدا شفا بده حالت خیلی بده نه ؟ یادت باشه سر راه یه تیمارستان داره تو رو برسونم آخیه خیلی بده نه ؟ نترس خدا دوست داره به زودی ای تو رو هم می شنوه
سامیار : حرف دهنتا بفهما تا نزدم داغونت نکردم
من: نه بابا نگو ترسیدم وای مامانم اینا
سامیار : بزن کنار بینم ( با داد)
من: چسسسسسسب منتظر بودم جناب عالی دستور بدی برو بابا حال ندارم کوری دارم کورس می ذارم با بچه ها
سامیار: گفتم بزن کنار - نمی زنی نه؟
من: نننننننننننننننه
سامیار : خودت خواستی
( فرمونو چرا گرفت دیوانه نننه ) آخ
سامیار
خاک تو سرم این چه کاری بود من کردم گاو گذاشتم تو جیبم
آپاما : آی تو روحت اسسسب خیلی خری این چه کاری بود کردی وای ماشین نازنینم خررررر
romangram.com | @romangram_com