#عشق_‌کیلویی‌_چند_پارت_10


دریا . دریا

قدم زدم تو خاطرهات ، یادم اومد تموم حرفات دلم می خواست دلتا بخواد یادم اومد تموم حرفات

دم غروبه ها تنگ دلم با خودمم می جنگه دلم تویی حس قشنگ دلم

دریا دریا اشکه تو ساحل نگاهم بعد تو هنوز تو اشتباهم

چیه گ*ن*ا*هم

ساحل ساحل ......

( حالا یکی بیاد منو بگیره چنان رفتم تو حس که نگو حالا چشامو هم بستم یواشکی سر گردنی هم قر می دم که یکدفعه دیدم یکی می زنه به شیشه

سریع چشمما باز کردم که دیدم ای وای از این بد تر نمی شه این دختره داره با چشم های از حدقه در اومده به من نگاه می کنه شیشه را دادم پایین گفتم : چیه ؟ یک ساعته به چی زل زدی ؟

دختره ( پالیز ): رو که نیس به سنگ پا قزوین می گی برو من جات هستم

من : چی ؟

دختره ( پالیز ): می خواستی بشنوی

من: خوب حالا چیکار داری که وقت گرانبهای منا گرفتی

دختره زیر لب : زرشک

من : شنیدم چی گفتیا

دختره : گفتم که بشنوی

من : کارتو بگو


romangram.com | @romangram_com