#عشق_‌کیلویی‌_چند_پارت_50


بچه ها :نچچچچچچ

همه رفتن تو حال من موندمو حوضم گوشمو تیز کردم دیدم ای پسرا میاد ( یادم رفت بگم اتاق پسرا روبه روی اتاق ماست انقدر کولی بازی دراوردیم اخر بیدار شدن?)

وای لباس خواب خوشکلم تازه ارایش کرده بودم موهامو درست کرده بوداوففف لباسمم به تنم چسبید

من : کممممممک کمممممک

سامیار ( پاشا )

اومدیم داخل اتاق دخترا درحال گفتمان بودین که ای کمک کمک یکی اومد واا اینکه ای اپاما سریع دویدم تو راهرو رفتم تو حموم ( اخه یکی نیس بگه به تو چه اخه رفتی تو حموم دخترا?😂)

اقا رفتم داخل همانا شوکه شدن من همانا اخه دختر نمی گی با این سر وضع جلوم میای من سکته می کنم ( باز خوبه خودم پریدم اینجا )

ارایش خوشکلی داشت با لباس خواب قرمز جیغمن میگم جیغ شما میشنوید جیغ با موهای صاف وه کمی خیس شده بود رفتم جلو

من : اپاما تو چرا این شکلی شدی ؟

اپاما : اولا اپاما نه اپاما خانوما اسم من روشاست بعدم شما اینجا چیکارمی کنی ؟

من : خوب بابا

فرسام ( سورین ): چی شده شامی

اپاما : با حرص مگه نگفتم اسم اصلیتونو نگید ای بابا حالا هم بیا این نخ هارو باز کن

من : چرا جای تو که خوبه وایسا منم بیام

اپاما : چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیا برو باد بیاد پسرجان یاس خورشید سرمه ننننننهال ( داد میزدااا)بابا یکی بیاد کمک

من : باشه بابا اومدم سریع رفتم جلو دستو پاهاشو باز کردم منظورم نخ دست پاهاشه


romangram.com | @romangram_com