#عشق_کیلویی_چند_پارت_44
رادی : نه تو هم
من : نه بابا من مثل تو نبودم که وگرنه الان جدابادم جلو چشمم بندری می رفت
حالا هم بیا بریم همه رفتن وراج
هیچی دیگه رفتیم دفتره سرهنگ و....
اپاما
اقا رفتیم داخل اه اه اینام هستن
بابا : خوب بچه ها یه ماموریت خیلی خیلی مهم بهم واگزار شده من از شما درخواست می کنم در این ماموریت بهم کمک کنین
بعدم یه نگاه به من کرد منم رفتم پیش دخترا موافقتشونو اعلام کردن
از طرفه پسرا هم سامی گفت : ما تو این ماموریت کمکتون می کنیم
بابا : دخترا شما چی ؟
من : قبوله
بابا : موافقت خودتون شرط بود که قبول کردین و اما ماموریت ...خوب ماموریت از پس فردا استاردش خورده میشه همه چی هم امادس دخترا شما مدلینگین ...یه مدلینگ حرفه ای ...پسرا شما شرکا ( شراکت دارن باهم ) و رئیسای یک شرکت بین المللی هستید اونم شرکت مد سازی ..طراح مد ...و خرید مدلینگ برای شرکت خودتون و شرکت های دیگه ...شما تو این ماموریت برای خرید چند مدلینگ به یک شرکت خارجی به نام..... مراجعه میکنین که شغل اصلیش ( قاچاق اکس و...) اما به ظاهر شرکتی هستن مشابه شما ولی مدلینگ میفروشن ...شما دورادور مراقب دخترا هستید باید بگم ماموریت شما در کویته و دخترا زود تر از شما به اونجا میرن در مهمونی ها این پنج دخترا خودشونو مشابه هم درست می کنن اما برا شناختنشون یه علامت میزارن که تشخیصشون بدین باید بگم شما دخترا رو نمی خرید فقط وانمود می کنید تا اعتمادشونو جلب کنید و شما رو جزو اعضای اصلی گروهشون کنن دخترا هم همین کارو کنید دخترم جناب سرگرد سولتی سرپرست گروه دخترا می شن و من از اقای شریفی تقاضا می کنم مسئولیته پسرا رو به عهده بگیره
پسره ( سامیار ):اخه من چرا ؟فرسام رادوین که هستن
بابا : بله اونا باید اونجا جاسوسی کنن مراقب اوضاع باشن برای همین شما رو انتخاب کردم
پسره (سامی ): باشه قبوله
بابا : وسایلاتونو جمع می کنید وسایلای لازمو هم اداره بهتون میده نکتهمهم اینجاست به خانوادهاتون میگید رفتین سفر دانشجویی یا .. این بر عهده خودتونه به هیچ کس نمی گید کجا میرید چیکار می کنید سیم کارتاتونو خاموش می کنید به خانوادهاتون بگین خودتون بهشون اطلاع میدید وقتی از خونتون اومدید بیرون دیگه حق برگشت ندارید تا پایان ماموریت همتون ماشین دارید موبایلم دارید اما با تلفن هایی که اداره به شما میگه زنگ میزنید هر وقت که اونا بخوان ...سوالی دارید ؟
romangram.com | @romangram_com