#عشق_‌کیلویی‌_چند_پارت_18


من : هااااااااااااا چیه ادم ندیدین

شهریار: ادم دیدیم خر ندیدیم که الان همچین سعادتی نصیبمون شد

من: قربون شما برم نظر لطفته خری از خودتونه همه برادر دارن مام برادر داریم والا خدا یه عقلی به شما بده یه پولیم به من به جای تشکرشونه آدرس براتون گرفتم آددددددددرررررس می فهمی یعنی چی؟

همه بچه ها از خنده زمینو گاز می زدن?😂😂منم دیدم پرچم سفید سریع گفتم

من : خوب حالا به جای غش ضعف کردن برین دنبال یه تاکسی چیزی تا بریم پیش ماشینامون تازه انقدر بهتون خوش گذشت پدر سامی رو فراموش کردیم

سامیار : وای راست میگی بدویید الان برم مامان سر به تنم نمی ذاره

سریع تاکسی گرفتیم رفتیم بیمارستان دیدم وضعیت عمو ( پدر سامی) حله حله

قسمت

شروین

رفتم پیش بچه ها گفتم : بچه ها من دیگه برم

شهریار : کجا به سلامتی تازه می خواستیم بریم بیرون

من : ااا چه خوب چون خیلی داری اصرار می کنی باشه رو تو زمین نمیندازم

شهریار : رو رو برم هی

من: اوا چیه مگه پسر به این گلی ماهی

فرسام : بر منکرش لعنت

من: بشمار


romangram.com | @romangram_com