#عشق_کیلویی_چند_پارت_14
شهریار رو به تیسا یک اخم ترسناک کرد که تیسا بدتر از شهریار اخماشو تو هم گره زد جوری که شهریار گرخید
شهریار
مرسی جذبه بابا با ابهت کشتی منو چه اخمی هم می کنه لا مصب
اصلا این مرده کیه چقدر شبیه این دختره سولتیه
شروین
وای چهارساعته ما رو علاف خودشون کردن بابا من کارو زندگی دارم عجب گرفتاری شدیم
سرهنگ ( پدر آپاما) : خوب مثل اینکه شما به این خانم ها توهین کردید درسته؟
به به عجب ابهتی مثل این دختره سولتی می مونه
سامیار: ببخشید ولی اینا یکی گفتن یکی هم شنفتن
آپاما: ببخشیدا ما که یکم دیر تر می اومدیم شما دوستمونو می کشتین
فرسام : ببند بابا
سرهنگ : بللللللللللللللللللللله شما به چه حقی توهین می کنی وقتی رفتی زندون اب خنک خوردی می فهمی یه مماس چقدر کره داره
فرسام : ببخشید ( زیر لب)
یکدفعه سرهنگ بلند شد گفت : اسماتو نو بگید
رادوین : واسه چی اخه
سرهنگ یه اخم غلیظ کرد و گفت : شما اسمتو بگو
romangram.com | @romangram_com