#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_61

-در مورد چی؟

-نارسان دیگه!

-هیچی بیخیالش شدم. آخه دیدم اگه کسی هم این کار را با خودم بکنه ...

-خب!

-هیچی دیگه. بیخیالش شدم. اگه خدا می خواست یه جوری یه راهی نشونم می داد.

-مگه تو خدا را هم می شناسی ابلیس مجسم.

-اِ اذیتم نکن شایان. من فقط می خواستم ...

-چی می خواستی؟

-نمی دونم! دچار حالتی شدم که نه می دونستم چی می خواستم؛ نه می دونم چی می خوام؛ نه می دونم چی کار می خواستم بکنم؛ نه نه نه ... انگار هیچی نمی دونم.

- ...

-می دونی دلم می خواد برگردم به موقعی که برلین بودم. انقدر کار داشتیم انجام بدیم که هیچ وقت دچار این حالت نمی شدیم.

-...

-چرا هی بر و بر من را نگاه می کنی؟

-...

romangram.com | @romangram_com