#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_57

-پس خبر از شما.

-بله. باهاتون تماس می گیرم.

-خداحافظ.

-به سلامت.

و شادان با اقتدار از اتاق خارج شد.

نارسان در دلش شادان و یلدا را با هم مقایسه کرد و از همه لحاظ شادان را تایید کرد.

با خود گفت:

-خوش به حال شوهرش.

و در دلش ادامه داد:

-کاش یلدا نامزدم نبود.

***

پس از تشکیل جلسه و اعلام توافق طرفین قرار شد تا قرارداد را ببندند و شادان هم به کارها سرکشی کند.

آن روز یک مانتوی شکلاتی تنگ پوشیده بود با شال قهوه ای سوخته و شلوار جین قهوه ای تیره. کفش پاشنه پانزده سانتی جیر شکلاتی و کیف جیر ستش، تیپش را کامل کرده بود.

با آرامش به در اتاق جلسات تقه ای وارد کرد و در را آرام باز کرد.

romangram.com | @romangram_com