#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_56


در طول زندگی در آلمان مقداری از پول هایی که پدرش می فرستاد را پس انداز کرده بود و الآن به این مقدار قابل توجه رسیده بود.

-یعنی حدوداً ششصد میلیون تومان.

-فکر کنم بشه حدوداً هفتصد میلیون تومان.

-مطمئنید؟

-بله.

در این بین یلدا وارد بحث شد:

-ببخشید می تونم بپرسم پول مال خودتونه یا شما هم با کسی شریکید؟

-همش مال خودمه.

و پوزخندی تحویل یلدا داد. از سر و وضع یلدا مشخص بود که با این که وضعشان خوب است ولی عالی نیست و باز این هم یک پوئن مثبت برای شادان می شد.

با خود گفت:

-دختر به چیت می نازی؟ به قد رشیدت؟ به صورت زیبات؟ یا به پول بابات؟

با صدای نارسان از فکر بیرون آمد و به سخنانش گوش فرا داد:

-پس من یه قرار ملاقات با بقیه ی شرکا می گذارم تا با هم ملاقات کنید.


romangram.com | @romangram_com