#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_51

-سعادت آباد، ...، مجتمع تجاری سپهر، طبقه ی بیست و نهم، پلاک صد و چهل و سه.

-مرسی. خدمت می رسم.

-خدمت از ماست. منتظرتون هستم.

-خدانگهدار

-خدانگهدار.

***

-خانم اینجاست.

پول را پرداخت و پیاده شد. به مجتمع رو به رویش که نمایش سیاه بود نگاه کرد.

روی آن با سفید، بزرگ نوشته بودند:

"مجتمع تجاری سپهر"





وارد مجتمع شد و به سمت آسانسور حرکت کرد. دکمه ی آسانسور را فشرد و پس از گشودن درهای آسانسور وارد شده و دکمه ی بیست و نه را فشرد. صدای آهنگ شادی در فضا پخش شد. پس از گذشت چند ثانیه صدای ظریفی اعلام طبقه کرد. پس از چک کردن واحدها به سمت واحد صد و چهل و سه رفت و زنگ را فشرد. یک خانم کوتاه و ظریف در را باز کرد. با لبخندی که شخصیت رو به رو را تضعیف می کرد به دختر نگاه کرد. دختر پس از مکثی نه چندان طولانی با صدای لرزانی پرسید:

-بفرمایید؟

romangram.com | @romangram_com