#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_50


و گوشی قطع شد.

با خود گفت:

-این کی بود دیگه؟ یلدا بود؟ اوه اوه! عجب آدم بی اعصابیه. ولی این یک پوئن مثبت واسه منه.

و لبخندی زد.

***

با ویبره ی گوشی اش، سرش را از لپ تاپ برداشت و با دیدن شماره ی نارسان در لپ تاپ را بست و با خونسردی آن را به کناری گذاشت و پاهایش را که دراز کرده بود، قفل کرد و نوار سبز رنگ را از طرف چپ گوشی اش به سمت راست کشید و تماس را وصل کرد.

-بله؟

-سلام خانم. من کیانی هستم. امری داشتید؟

-سلام آقای کیانی. سپهریان هستم. امکان داره برای همکاری و آشنایی بیشتر به دفترتون بیام؟

-حتماً. آدرس دارید؟

-خیر. لطف می کنید؟

-یادداشت کنید.

- ...


romangram.com | @romangram_com