#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_34


- بله؟

- سلام عزیزم.

مارسان با صدایی متعجب همراه با تردید زمزمه کرد:

- سلام.

- خوبی؟

- مرسی.

- امیر خوبه؟

- ببخشید. شما؟

- وای ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم. من شادانم.

مارسان که حالا تعجب و تردید صدایش جایش را به خوشحالی وافری داده بود؛ با ذوق و شوق بلند جواب داد:

- وای سلام شادان جان. خوبی؟

- ممنون. راستش عزیزم، زنگ زدم دعوتت کنم مهمونی.

- به چه مناسبت؟


romangram.com | @romangram_com