#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_33

- شایان تو موقعی که کنکور دادی، رتبه ات چند شد؟

شایان او را از آغوش خود جدا کرد و با تردید به او نگاه کرد.

پس از کمی مکث با صدایی که تردید در آن به خوبی موج می زد؛ رو به شادان گفت:

- ببین شادان. مقایسه چیز خوبی نیست. اول این که رشته ی من و تو فرق داره. دوم این که تو چند سال خارج از ایران بودی و خب مطمئنا درس های زیادی را نمی تونستی عالی بدی؛ چون شش ماه وقت کمیه.

- خواهشا طفره نرو.

- خب رتبه ی من 24 شده بود.

- ایول. ولی ریاضی تو هیچ وقت صد درصد نبوده! درسته؟

- هان؟

- می گم من ریاضی را صد درصد زدم؛ ولی فکر نکنم تو صد درصد زدی.

- آره من هشتاد و نه درصد زدم.

***

پس از اطلاع یافتن شهاب و مهرناز از رتبه ی شادان، مهرناز فقط یک تبریک خشک و خالی و شهاب یک بغل و بوس پیشانی به شادان عرضه کردند. شهاب در پایان بوسه اش به شادان گفت که برای او جشنی به مناسبت قبولی و بازگشتش خواهد گرفت که با مخالفت شدید مهرناز، که می گفت کاری نکرده این رتبه را آورده، قضیه منتفی شد.

***

پس از سه بوق صدای دلنشین مارسان در گوشی پیچید:

romangram.com | @romangram_com