#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_28


- میشه ما این کمش باشیم.

شادان خندید و گفت:

- آخه چی بگم؟

ماهان که در عمق خنده ی شادان رفته بود، که صورتش هزاران بار زیباتر کرده بود، با چهره ای شاد گفت:

- تو آلمان چیکار می کردی؟

- خب همه کاری.

و یاد حرف شایان افتاد که گفته بود:

" فعلا به کسی در این مورد چیزی نگو.''

- می خوای چه رشته ای بری؟

- فکر کنم نرم افزار کامپیوتر.

- چرا این رشته؟

- آخه تو آلمان یکم خوندم و بهش علاقه دارم.

***


romangram.com | @romangram_com