#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_26
ماهان با کلافگی گفت:
-میدونی که اون اجازه نداره با پسر غریبه بیرون بیاد و فقط وقتی میاد دانشگاه میتونه بیاد تهران.
-یعنی الآن برگشته اهواز؟
-آره دیگه.
-خوب حالا بر می گرده. غصه نخور.
و به نگاه گفت:
-بدو تو ماشین تا من بیام.
و رو به بقیه گفت:
- سریع حرکت کنید تا به شب برنخوریم.
در این هنگام صدای اعتراض ماهان بلند شد:
-پس من با کی بیام تو که نگاه را بردی.
شایان دست شادان را گرفت و به سمت ماهان برد و گفت:
-پس شادان اینجا چکاره است؟ فقط مراقبش باش.
romangram.com | @romangram_com