#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_13

-چی کار می کنی فسقلی؟

شادان نفس عمیقی از روی استیصال کشید و با یک فوت محکم بازدمش را به بیرون پرت کرد و در جواب شایان لبخند خسته ای زد و گفت:

-من الآن نیاز به یک خواب نیم ساعته دارم. اتاق خودم اگه برم توش از کنجکاوی و بعد هم نداشتن عادت نمی تونم بخوابم.

-خب برو تو اتاق من بخواب.

-نه اتاق تو هم ندیدم و عادت ندارم.

شایان با قیافه ای شیطانی گفت:

-پس بدو بیا بغل من.

شادان با خنده جواب داد:

-نه تو بغل تو هم عادت ندارم.

-پس بغل شوهرت هم نمیری چون عادت نداری.

-نه تو بغل شوهرم را یکاریش می کنم.

-حالا بغل من را یکاریش کن.

-خوب فکر می کنم بهش ولی جدای از شوخی من چیکار کنم؟

-ببین شادان امروز نخواب. من باهات کار دارم.

romangram.com | @romangram_com