#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_128


***

شایان دست راست شادان را در دست گرفته بود و با انگشتانش بازی می کرد.

شادان گفت:

-شایان نگفتی کی به من زد؟

شایان نفس عمیقی کشید و گفت:

-نارسان.

شادان با تاکید گفت:

-نارسان؟

شایان سرش را تکان داد.

شادان لبخندی روی لبش نشست و گفت:

-حالت را می گیرم آقای کیانی.

شایان که سخن شادان را شنیده بود، گفت:

-شادان باز چه فکری تو سرته؟


romangram.com | @romangram_com