#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_120


-چی؟ حالش چطوره؟ کدوم بیمارستانه؟

-حالش را نمی دونم. ولی بیمارستان ....

-تا بیست دقیقه دیگه اونجام.

و گوشی را بدون خداحافظی قطع کرد.

نارسان از نگرانی که در صدای شایان حس کرده بود احساس خوبی نداشت.

مدام به ساعتش نگاه می کرد.

سر هفده دقیقه شایان رسید.

با شتاب به طرفش می آمد.

تا به نارسان رسید گفت:

-کوش؟ کجاست؟

نارسان با صدای آرومی گفت:

-بردن ازش عکس بگیرند.

شایان پای راستش را تا کرد و به دیوار پشت سرش تکیه داد.


romangram.com | @romangram_com