#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_113

نارسان گفت:

-من نمی خواهم یلدا را طلاق بدم.

باز هم مکث کرد.

شادان زیر لب غر زد:

-مرتیکه واسه من هی یلدا یلدا می کنه. انگار من ندیدم رابطشون چطوریه.

نارسان ادامه داد:

-اول یه مدت پنهان از یلدا با هم ارتباط داریم اگه به هم خوردیم نامزدیمو بهم می زنم.

شادان با حرص گفت:

-اگه بهم نخوردیم؟

نارسان با پوزخندی گفت:

-خودت چی فکر می کنی؟

وقتی جوابی از شادان نشنید اینطور جواب داد:

-اگه تو بخوای زن دومم میشی و اگه نخوای راهمون از هم جداست.

شادان از حرص سرخ شد.

romangram.com | @romangram_com