#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_108


همان طور که در اتاقش را باز می کرد و سپس پشت سرش می بست، تایپ (type) کرد:

-می تونم زنگ بزنم.

-البته.

انگشتش کلمه ی کال (call) را لمس کرد و صدای بوق آزاد در گوشی پیچید.

پس از دو بوق مارسان جواب داد:

-جانم گلم؟

-مارسان جان بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب.

-چی شده عزیزم؟

-من از داداشت خوشم اومده. می تونی به دوستت کمک کنی؟

مارسان با اندکی تامل جواب داد:

-نظر نارسان هم مهمه.

-البته.

-پس چی؟ چرا به خودش نمیگی؟


romangram.com | @romangram_com