#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_104
ساسان و نگار هم رفتند تا مقداری با هم قدم بزنند.
و قرار شد مارسان و امیر هم برای خرید مقداری خرت و پرت از جمله آب جوش، مقداری هله هوله و ... به سوپر شهربازی بروند.
دستگاه شروع به چرخیدن کرد و پس از مدتی هم می چرخید هم بالا می رفت. یک چیزی مثل جت و کشتی صبا که با هم انجام شوند.
شادان در طول بازی احساس می کرد که کمربندش محکم نیست و الآن کمربند در حین بالا رفتن باز می شود و پس از آن میله باز خواهد شد و پس از آن سقوط آزاد.
شادان بین نارسان و شایان نشسته بود.
پس از اتمام بازی نوبت به جت رسید.
این کتاب توسط کتابخانه ی مجازی نودهشتیا (wWw.98iA.Com) ساخته و منتشر شده است
فقط سه نفر قبلی رفتند.
و پس از جت نوبت سورتمه.
romangram.com | @romangram_com