#عشق_در_قلمرو_من_پارت_58
آروم از جاش بلند شد و روبهم گفت
-دنبالم بیا.
نمیدونم چه حسی بود که حتی دستور دادنش هم عصبانیم نمیکرد.
توی حالت گرگ دردم کمتر بود واسه ی همین تا دم دره اتاقش رفتم و بعد تبدیل شدم که دردی توی کتفم پیچید.
دستم رو روی کتفم خونیم گذاشتم و روی تخت نشستم.
آرن همون طور که توی جعبه ی کمک های اولیه دنبال نمی دونم چی می گشت ، روبهم گفت
-آروم اون قسمت از پیراهنت رو باز کن .
تا دستام رو بلند کردم درده وحشتناکی سراغم اومد که نا خداگاه با صورتی مچاله گفتم
-آخ...
همین کلمه باعث شد آرن با تعجب سمتم برگرده و بگه
-تو چطوری با این هیکل ظریفت این همه گرگ قوی و از قضا نـَــر رو کنترل می کنی ؟
romangram.com | @romangram_com