#عشق_در_قلمرو_من_پارت_32
چهره ام از درد مچاله شد.
دستم رو روی کتفم گذاشتم که فقط کمی از دردم تسکین پیدا کنه اما فایده ای نداشت.
دستم رو بالا اوردم و نگاهم غرق در خون بین انگشت هام شد.
از بین دستم خون روی زمین ریخت.
سرم رو تکون دادم سعی کردم از جام بلند شم.
تا دست هام رو به دیوار گرفتم ، در با ضرب باز شد .
هیکل های قدرتمند ناتان و اشک و شاهین توی قاب در مشخص شد.
ناتان با نگرانی کنارم روی زمین نشست .
لب هاش رو برای صحبت باز کرد که با دیدن کتف خونیم حرف توی دهنش ماسید.
لمس دستش با زخم باعث شد دلم ضعف بره .
شوکه نگاهش رو از زخم گرفت و بهم گفت
romangram.com | @romangram_com