#عشق_در_قلمرو_من_پارت_30
اگر به خودم نمی اومدم دندون هام توی پوستش فرو رفته بود و شاید دیگه زنده نمی موند.
سرم رو تکون دادم و با خشم به راهم ادامه دادم.
صدای قدم هاش به گوشم رسید.
جلوی در پرید و روبه روم ایستاد.
با هر قدمش انگار دله من زیر و رو می شد.
دوباره سرم رو در آغوش کشید و زمزمه کرد
-ممنون گرگ سفید.
از همین یک کلمه غرق در لذت شدم.
نفس عمیقی کشیدم که بوی بارون و دریا رو احساس کردم.
بوی تنه این پسر بارون و دریا بود .
دست هاش که دوره گردنم بود رو کم کم برداشت و بوسه ای روی پیشونیم نشوند.
romangram.com | @romangram_com