#عشق_در_قلمرو_من_پارت_29
پوزه ام خود به خود به سمت زخم رفت.
یه بار دیگه پوزه ام رو روی زخم گذاشتم و به خون در حال جوشیدن زبون زدم.
انقدر طعم عالی داشت که دندون های نیشم خود به خود بیرون اومد.
با برخورد دندون هام به پوست دستش به خودم اومدم.
م..من خون اون رو می خوردم ؟! غیر ممکنه!
اگر اینکارو بکنم چه فرقی با خون آشام ها دارم ؟!
شوکه سرم رو عقب اوردم و به زخم دستش که کم کم از بین رفت نگاه کردم.
شوکه نگاهم کرد و گفت
-تو چطور این کارو کردی ؟
خوبی گرگ بودن اینه که از شره جواب دادن راحت می شدم.
بدون حرف از جام بلند شدم و به سمته در اتاق رفتم.
کلافه بودم ؛ از خودم ، از اینکه به خونش کشش داشتم .
romangram.com | @romangram_com