#عشق_در_قلمرو_من_پارت_3
سرم رو تکون دادم و نگاهی به دور اطراف انداختم اما از خون آشام خبری نبود.
با سرعت بوی خاکستر رو گرفتم که به رختکن رسیدم.
نگاه متعجبم به خون آشام و اون دختر افتاد.
دست های پسر دو طرف شونه اش بود و از بُعدی که من نگاهشون می کردم انگار هم دیگر رو می بوسیدن.
اول تصور کردم رابطه ای باهم دارن اما نگاه تیز بینم رو دندون نیش اون پسر افتاد.
با سرعت به سمتش رفتم و با قدرت به عقب هلش دادم.
خون آشام که حسابی غافل گیر شده بود فقط چند قدم به عقب رفت.
نگاهم روی دندون های سرخ از خونش افتاد.
خون دختر طبیعت به حدی قدرتمند بود که این خون آشام دیوانه وار به سمتم حمله کرد .
قبل از اینکه عکس العملی نشون بدم به دیوار کوبیده شدم.
مشته محکمی به صورتم زد که چهره ام از درد مچاله شد.
گرمی قطرات خون از کنار لبم گذشت و روی زمین ریخت.
romangram.com | @romangram_com