#عشق_در_قلمرو_من_پارت_2
آروم آروم بدون هیچ جلب توجه ای پشت دیوار ایستادم.
نگاه جست و جوگر و عصبانیم را حول بویی که تیزیش اذیتم می کرد فرستادم و دنبال خون آشام متجاوز گشتم.
بعد از چند ثانیه نگاهم روی پسری که به دیوار تکیه داده بود و با لبخند دسته استاد رو فشار میداد ، افتاد.
بعد از کمی گفت و گو خدا حافظی کرد و رفت.
بدون تلف کردن وقت قفل گوشی رو باز کردم و اس ام اسی برای اشک نوشتم
-موقعیت قرمزه سریع بیا.
گوشی رو داخل کیف گذاشتم و با آرامش پشته سرش حرکت کردم.
می دونستم که اون بوی من رو احساس کرده و احتمال داره از دستم فرار کنه اما رها شدنش از یه آلفا غیر ممکنه.
آروم آروم تعقیبش می کردم که یه بوی خاص و لذت بخش به مشامم خورد.
ای..این بوی دختره طبیعته ؟! چطور ممکنه؟
چند صد سال از مرگ دختر طبیعت گذشته بود و حالا تو این وضعیت اون پیدا شده ؟
romangram.com | @romangram_com