#عشق_در_قلمرو_من_پارت_1
-نواز صبر کن.
با عصبانیت پوفی کشیدم و به سمتش برگشتم.
-چیه ؟
-م...من دوستت دارم.
-ببین مهران م...
با بوی خاکستری که شبیه نسیم بهاری از کنارم رد شد ، رشته ی کلامم رها شده و به کل فراموش کردم چی می خوام بگم.
-نواز ؟
صدای مردونه اش مثل کفش پاشنه بلند روی سرم راه رفت و اعصاب نداشته ام رو تحریک کرد.
با خشم از بین دندون های کلید شدم غریدم
-برو رد کارت ، دیگه نبینمت وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی فهمیدی ؟
با ترس سرش روتکون داد و با صدا آب دهنش رو بلعید جوری که سیب گلوش بالا و پایین شد.
با چهره ی همیشه خونسردم روی پاشنه ی پا چرخیدم و مهران رو با رنگ و رویی پریده ول کردم.
romangram.com | @romangram_com