#عشق_در_قلمرو_من_پارت_26
کتفم خیلی درد می کرد .
نمیدونم زخمش چقدرعمیق که خوب نمیشه.
انقدر زخم بازه که حتی میشه بوی خون روهم احساس کرد.
خون ما اتقدر گرمه که وقتی رو بدنت روون میشه انگار کوره ی آتیشه.
داغی این خون از تنه همیشه گرممون نشأت میگیره.
احساسش می کردم ؛ از روی زخمم شروع میشه و آروم آروم به سمت مچ پاهام میره.
توی فکر بودم که داغی رو روی گلوم احساس کردم.
داغی که تمام تنم رو به آتیش کشید.
دستش روی گلوم بود و دوباره من تمام افکارم بهم ریخت. برای مدت کوتاهی درگیری های ذهنیم پاک شد و فقط گرما و لمس دسته اون فکرم رو به خودش مشغول کرد.
احساس خوبی داشتم.
نوازشش بهم آرامش میداد.
romangram.com | @romangram_com