#عشق_در_قلمرو_من_پارت_166
-دختری که من بزرگ کردم خیلی قوی تر و بهتر از تو بود ، تو میتونی نواز ؛ این استریگوهای کثیف رو بکش.
چهره اشون محو شد و من از جام بلند شدم.
دونفر دیگه هم اومدن و باهم شدن سه نفر.
با قدرتی که توی بدنه بی جونم اومد متعجب شدم.
گردنبند کادویی پدر بزرگ برق می زد.
با قدرت و سرعت دونفرشون رو کشتم .
اون یکی واقعا نفهمیدم چی جوری اما یه دفعه وقتی دیدمش که دندوناش روی سینم بود.
سوزشی که توی قلبم به وجود اومد کم کم قدرتم رو ازم گرفت.
قبلش تمام توانم رو جمع کردم و خنجر رو توی قلبش فرو کردم.
به سمته دیگه ای پرتابش کردم و روبه روی جاسپر و بقیه روی دو زانو افتادم.
بی حال فقط یه کلمه از دهنم بیرون اومد
romangram.com | @romangram_com