#عشق_در_قلمرو_من_پارت_14
چند دقیقه ی بعد کسی به جز من و ناتان توی سالن نبود.
ناتان جلو اومد و گفت
-آلفا کوچولو چرا ناراحته ؟
-ناتان اذیت نکن حوصله ندارم.
-مگه چی شده ؟
-ناتان ؟
-جانم؟
-همش فکر میکنم کسی از حرف هام پیروی نمیکنه ، فکر میکنم به حرف هام به عنوان خاله بازی نگاه میکنن.
گونه ام رو بوسید و گفت
-غلط میکنن ، تو برو استراحت کن خیالت راحت.
به سمته دره اتاق هلم داد .
romangram.com | @romangram_com