#عشق_در_قلمرو_من_پارت_128


قلبم با لبخندش زیر و رو شد.

روبه روی تختم ایستاد و دستم رو توی دستش گرفت.

یک باره قلبم شروع به کوبش کرد.

اولین تماس ما از طرف اون در حالت انسان من بود.

نگاهم به دست هامون افتاد.

دست های ظریف من کنار دست های قوی و مردونه ی اون خیلی خیلی زیبا بود.

لبخندش بیشتر شد و گفت

-من زندگیم رو به تو بدهکارم نواز ، تو خیلی خوبی.

یک لحظه قلبم ایستاد و دوباره شروع به کار کرد.

اون می خواست من رو دیوونه کنه ؟ شاید .

از تخت فاصله گرفت و از اتاق بیرون رفت.


romangram.com | @romangram_com