#عشق_در_قلمرو_من_پارت_120
به سمت هردوشون دویدم و با فریاد گفتم
-پشته سره من بمونین.
دوتا دیگه اومدن که اولی رو نابود کردم اما دومی دندوناش رو توی پنچه هام فرو کرد.
با خشم گردنش رو بین دندون هام گرفتم و سرش رو از تنش جدا کردم.
چند تا خون آشام باهم به سمتم حمله کردن که فهمیدم بوی خونم دیوونه اشون کرده.
به گفته ی ماکان خونه من اصلا شبیه گرگینه ها نبود بلکه خیلی ناب و تحریک کننده برای خون آشام ها می شد.
برای همین با دندونام دستم رو پاره کردم که خون بیشتری بیرون اومد.
روبه یاس و آرن که با بهت نگاهم می کردن گفتم
-فرار کنید.
آرن با خشم گفت
-ماجای نمیریم .
romangram.com | @romangram_com