#عشق_در_قلمرو_من_پارت_119
با یه حرکت به سمتش خیز برداشتم و ایندفعه درست روی سینش افتادم.
گردنبند نقره ام رو بدون تلف کردن وقت توی قلبشفرو کردم.
جسم بیجونش رو با پوزم به دیوار کوبندم و به سمته اون نوزده خون آشام رفتم.
دونفر بهم حمله کردن .
باهاشون می جنگیدم که صدای جیغ یاس رو شنیدم و به سمتشون برگشتم.
با دیدن صحنه ی روبه رو قلبم مچاله شد.
یکی از خون آشام ها روی شکم آرن نشسته بود و سرش رو به سمت گردنه آرن می برد.
اون طرف یکی دیگه از اون عوضی ها یاس رو بین دیوار حبس کرده بود و به سمت شاهرگش می رفت.
با عصبانیت به سمت خون آشامه دویدم و از روی یاس کنارش زدم.
سریع به سمت آرن رفتم و گردن خون آشام رو بین دندونام فشار دادم.
وقتی سرش از گردنش جدا شد به سمته دیوار پرتابش کردم.
خون آشام رو از روی یاس کنار زدم و به سمته دیوار پرتابش کرم.
romangram.com | @romangram_com