#عشق_در_قلمرو_من_پارت_12
خونه و پایگاه اصلی ما توی جنگله ؛ درحقیقت این خونه برای رد گم کنیه چون ما نمی تونیم آدرس محل سکونت رو بنویسیم بین جنگل که !
شیفت دادم و با سرعت به سمت پایگاه دویدم.
همیشه سرعت بهم آرامش میداد و لذت بخش بود.
وقتی که خنکی باد بین موهام میره انگار که کسی داره قلقکم میده و ناخواسته لبخندی روی لب هام میشینه.
به خونه که رسیدم ، تبدیل شدم و جلوی ایستادم.
دستم رو روی قفل گذاشتم که در با اثر انگشتم باز شد.
وارد خونه شدم و سمت سالن حرکت کردم.
همه ی حضار در سالن با دیدن من از جاشون بلند شدن احترام گذاشتن.
سرم رو تکون دادم و کنار ناتان نشستم.
روبه شاهین گفتم
-خوب چی شده ؟
romangram.com | @romangram_com