#عشق_چیز_دیگریست__پارت_6


- دکتر نیکنام کاملا به عکس تصورتون من هم این بار موافقم که با شدت عمل بیشتری با رها برخورد بشه و تا حدودی اخلاق شما بخصوص از وقتی برگشتیدتو این دستم اومده و چون میدونم شما تنها کسی هستید که به دلیل شباهت هاتون به دکتر فرزام می تونید روی احساس رها تاثیر بگذارید و از طرف دیگه به دلیل رفتار و شدت عملتون می تونید از پس حرفهای بی منطق رها بر بیاین از شما خواستم کمکمون کنید.

- (یزدان بد فکری هم نیست ها. بالاخره یکی این دختر رو باید بزرگ کنه، آدم کنه، سر عقل بیاره. چرا تو اینکارو نکنی. اگه دیدی خیلی سخته تحملش نهایتا میگی من نمی تونم خوب). باشه خانوم نیکنام. فقط از همین الان بگم اگه دائم ما رو در جنگ یا دخترتون رو گریه کنون یا من رو با اخم و جنجال دیدید نه دلخور بشین نه دخالتی کنین. موافقین دکتر نیکبخت؟

- باشه عزیزم. از امروز به بعد مثل پسر خودمی. هر موقع خواستی می تونی بیای اینجا. احتیاجی هم به از قبل خبر دادن نیست. رها هم کم کم عادت می کنه به این وضع. ممنونم. امیدوارم بتونی راضیش کنی.

- تمام سعی خودم رو خواهم کرد.

- پس بهتره از همین امشب شروع کنیم. با یه شام در جمع سه نفرۀ ما چطوری پسرم؟

- فکر خوبیه و بعد هم رها خانوم رو می رسونم بیمارستان.





- (چند ضربه به در) وای... مامان خستم کردی. من که گفتم شام نمی خورم. مامان به خدا سرم از درد داره میترکه بذار یه کم بخوابم. مامان بهتره بری پایین پیش مهمون عزیزت. فکر اینم که من بیام که چیه اون عصا قورت داده مهمونه و زشته و ... رو هم نکن.

از همون بچکیم هم ازش هوشم نمی اومد.در ضمن مامان بد کسی رو پیدا کردی برو بهش بگو بهتره دیگه نبینمش. فکر نکن چون شبیه یاشاست می تونی از طریق اون کاری کنی.

- رها خانوم اولا واقعا از الطافتون خیلی خیلی ممنونم. دوما شما عادتتونه با چشم بسته حرف بزنید؟ من اگه جای شما بودم لااقل وقتی میدیدم صدای طرف اصلا در نمی یاد، نه یه هایی نه یه نه ای لااقل یه گوشه چشمم رو وا می کردم ببینم کی جلومه.


romangram.com | @romangram_com