#عشق_چیز_دیگریست__پارت_5

- ببخشید پسرم. بشین. راحت باش.

یزدان جان بی مقدمه می رم سر اصل مطلب. واقعیت اینه که رها از زمانیکه دنیا اومد دریچۀ قلبش مشکل داشت. البته حتما تو هم یه چیزایی می دونی. به تشخیص پزشکش قرار شد تا 20 سالگی تحت نظر باشه و تو 20 سالگی عملش کنن. رها الان 29 سالشه، ولی متاسفانه به هیچ طریقی نمی تونیم راضیش کنیم که عمل بشه...

- ببخشید حرفتون رو قطع می کنم اما شاید دلیلش ترس باشه. که البته چون خودشون هم پزشک هستن کار سختی نیست توضیح عمل و متقاعد کردنشون. اینطور فکر نمی کنید؟

- خوب راستش پسرم مشکل اصلا ترس نیست. مشکل اینه که رها میخواد یاشا عملش کنه.

- (با خنده) ا. یاشای خودمون؟پسر دکتر فرزام رو مفرمایید؟

- آره آره.یادته که؟ تقریبا هم سن بودین.

- و اینجور که بوش میاد جسارته گویا رها خانوم هم ارادت خاصی به ایشون دارن.

خوب خانوم نیکبخت این که مشکلی نیست حتما انقدر رها خانوم به کار ایشون ایمان دارن که می خوان ایشون عملشون کنن. مشکل قلبی شوخی نیست. بهتون پیشنهاد می کنم قبل از اینکه مشکل پیچیده تر بشه بذارید این عمل انجام بشه. نهایتا پزشک رها خانوم هم سر عمل می رن و با هم عمل رو انجام میدن. موافق نیستین؟

- دکتر نیکنام ما مشکلی با اینکه دکتر فرزام ایشون رو عمل کنن نداشتیم ولی متاسفانه دکتر فرزام یا االان 11 ساله که از ایران رفته و خیال برگشتن هم نداره. ایشون هم مثل شما برای دوره تخصصشون رفتن امریکا ولی همون جا ماندگار شدن و قصد برگشت هم ندارن. رها و یاشا از بچگی با هم بزرگ شدن. یادت باشه همیشه هم همه جا با هم بودن، تا اینکه یاشا وقتی رها وارد دانشگاه شد برای گرفتن تخصصش رفت امریکا. وقتی می رفت رها بهش گفت یاشا منتظرم برگردی تو عملم کنی. اوایل فکر می کردیم حالا یه حرفی زده. ولی وقتی دیدیم زیر بار عمل نمی ره فهمیدیم که واقعا فقط حرف نزده. یه بار وقتی 25 سالش بود باهاش کلی بحث و دعوا کردیم من و باباش تا اینکه گفت من عاشق یاشام و به همین دلیلم یا یاشا بر می گرده عملم می کنه یا هیشکی. اگه یاشا نباشه بمیرم بهتره چون بدون اون هیچی واسم ارزشی نداره.

خلاصه تا امروزی که 29 سالشه ما نتونستیم نه راضی به عملش کنیم نه راضی به فراموش کردن یاشا.حتی وقتی فهمید که یاشا با یه دختر ایرانی امریکایی همخونه شده هم زیر بار نرفت. و هر روز افسرده تر می شه.از همه بریده.نه جتیی می ره نه با کسی حرف می زنه. وقتی خونس دائم می ره تو فکر یا داره گریه می کنه.سر درد هم که دیگه درد همیشگی شده براش و دائم مثه شکلات قرصه که می خوره.

دلیل اینکه این حرفارو بهتون گفتم اینه که برای آخرین بارم می خوام سعی خودم رو برا راضی کردنش به عمل و برای کمک به اینکه دوباره همون رهای شاد و پر جنب و جوش سابق بشخ بکنم.دلم نمی خواد انقدر افسرده ببینمش.اگه چند وقته دیگه اینجوری باشه مطمئنم یه بلایی سرش میاد.نمی خوام انقدر وابسطه یاشا بشه که اگه یه روز یاشا ازدواج کرد بلایی سزش بیاد. و می خوام این کارو گردن شما بندازم تا راضیش کنید و به چند دلیل از شما این خواهش رو دارم : اولین و مهمترین دلیل هم اینه که شما شباهت زیادی به یاشا دارید از لحاظ چهره و دیگه اینکه شما هم جراح قلب هستید و می تونید راضیش کنید که شاید حتی بذاره خود شما عملش کنید و همینطور شما هم در آمریکا تخصصتون رو گرفتید و من امیدوارم همه این شباهت ها بتونه ابن کمک رو بهمون بکنه که شما بتونید هم به ما هم رها کمک کنید.

- (آخه من چی بگم به این زن. بدبخت گیر چه زبون نفهمی افتاده. دختره بی فکر. اگه به من بود می گفتم به درک، آدمی که انقدر بی فکر باشه که دستی دستی با جونش بازی کنه و بدتر از اون به امید همچین آدمی باشه و منتظر که برگرده، وای که این زنا واقعا موجودات غریبی اند. نه به اونکه کافیه زنی نگاش تصادفا هم به پسره بخوره تا خودش خفش کنه نه به اینکه می بینه طرف با یکی دیگه داره زندگی می کنه، میخوره، میخوابه ... اونوقت جونشم واسش می خواد بده. واسه همین اصلا آبم با زن جماعت تو یه جوب نمیره. وای اونم یاشا. رور روزش سرش دائم می جنبید. دخترۀ ساده. من جای باباش بودم یه دو تا پس گردنی مهمونش می کردم تا عین آدم سرش رو بندازه پایین بیاد بیمارستان عملش رو بکنه. انقد لی لی به لالای دختره گذاشتن فکر کرده خبریه. واقعا که بچه ست. اون از لوس بازی چشم بستن و عدد شمردنش اینم از این. آخه من چطوری بگم خانوم من 2 ثانیه هم نمی تونم این دختری که تربیت کردین رو تحمل کنم چه برسه به اینکه بخوام انرژی و وفتمم حروم راضی کردن این بچه دو سالتون کنم و بخوام رهای شونزده هفده سالۀ زلزله رو وتستون بر گردونم.) ببینید خانوم نیکبخت واقعیت اینه که من اولا اخلاق تندی دارم که خودتون هم کاملا آشنا هستید با این اخلاقم. و متاسفانه بیشتر از اونکه بخوام با احساسم فکر و رفتار کنم با منطقم فکر می کنم که اصلا حرفهای دختر شما با منطق من جور در نمی یاد و از طرف دیگه من اصولا میونه خوبی با خانم ها ندارم و هزار و یک چیز دیگه که باعث بشه بهتون بگم بهتر از راه دیگه ای وارد بشین چون قطعا من گزینه مناسبی برای کمک بهتون نیستم. من طرز فکرم و راه عملکردم با شما 180 درجه متفاوته و این اصلا با روحیه دختر شما جور نیست. من بلعکس شما مخالف صد در صد ناز کشیدن رها خانوم هستم و نوع برخوردم خیلی خشن تر از حتی توان و ظرفیت خود شماست. پس برای اینکه در آینده کدورتی پیش نیاد و دوستی بخصوص شما و دکتر شایگان با پدر و مادر من بهم نخوره از این تصمیم بگذرید ولی هر راه دیگه ای که باشه می تونید رو کمکم حساب کنید.

romangram.com | @romangram_com