#عشق_چیز_دیگریست__پارت_29
- وای. نخیر درد ندارم و دفه اولم بود.
- (با عصبانیت): هزار بار بهت گفتم از دروغ متنفرم.پس راست بگو. بعدم من کور نیستم و مجض اطلاعت متخصص قلب پس خیلی هم از اوضات بی خبر نیستم. حالا عین آدم جواب بده
- خوب درد دارم ولی فقط گاهی وقتا.
- چه وقتایی؟
- وقتایی که خیلی عصبانی میشم یا خیلی خسته می شم و فعالیتم زیاد باشه.یا وقتی کم خوابی داشته باشم یا وقتایی که مریض باشم.
- نفس نفس زدن چطور؟
- خوب بیشتر وقتایی که خیلی گریه کرده باشم یا داد و هوار کرده باشم یا وقتی حمام خیلی بخار کرده باشه. اما به خدا خیلی وقت بود اینجوری نشده بودم.
- رها قلبت ضعیف تر شده و ضربانش کند تر. باید یه آزمایش خون هم ازت بگیرم.احتمال میدم مشکل کم خونی هم داشته باشی. یه نوار دیگه از رها می گیره و دوباره همه چیز رو چک می کنه و از اتاق بیرون میره.
- (وای رها بدبخت شدم که.نکنه الان میخواد خونم بگیره ازم.وای من از سوزن می ترسم.وای خدایا کمک کن یادش بره.وای خدا.اگه یادش بره یه آیت الکرسی می خونم با 50 تا صلوات. وای نه اصلا 100 تا صلوات.ای خدا آبروم می ره اگه بفهمه می ترسم.وای همین جوریش دائم واسم دس گرفته.خوب اصلا میگم خودم بعدا میگیرم.اصلا میگم رفتم پایین میدم یکی بگیره.آره اینجوری بهتره.بعدم یادش میره.آره...آره. همین کارو می کنم.)
- (یزدان وارد میشه و شروع به جدا کردن سیم ها میکنه.اینبار با آرامش بیشتری بدون کمک خواستن از رها آروم سیم ها رو جدا و با یه پنبه ژل های دارویی رو از روی پوست پاک می کنه.)
- (رها که دوباره از گرما گر گرفته سرش رو پایین میگیره و بی صدا به زمین نگاه میکنه)
- خوب رها آستینت رو بالا بزن بیام ازت خون بگیرم.
romangram.com | @romangram_com