#عشق_به_شرط_ترس_پارت_9

صدای کوبیده شدن در اومد و منم دیگه موندن اونجا رو جایز ندونستم.لباسامو تکوندم و لامپ انباری رو خاموش کردم و اومدم بیرون.
مامان اومده بود و یه قابلمه غذا هم دستش بود.دویدم طرفش
-سلام مامان.
-عه سلام اینجا چکار میکنی؟؟
-انباری بودم.
مامان که انگار تعجب کرده بود قابلمه رو دا دست من.
-مطمعنی انباری بود؟؟اخه اینجا انباری نداره
-ولی اونجا بود بعدا خودتون برید ببینید.
-بنکاه دار میگفت انباری نداره.حتما اشتباه کرده بیا بریم تو الان بابا تم میاد.

مرگ
دخترک چه ارام وارد بازی شده بود.بازی دلنشینی که سالهاست ساکنان این خانه ان را بنا کرده اند.خانه ای که سالهاست سوخته است.
و از هر خاکسترش فرد دیگری متولد میشود.
تولدی زیبا و دلنشین.
و حالا نوبت توست تا طعم بازی را بچشی.
ارام و لذت بخش...

بعد از قضیه اجاره خونه دیگه حوصله هیچی رو نداشتم توی اتاقم نشسته بودم و داشتم سیگار می کشیدم احساس ارامش می کردم وقتی که دود و از دهنم بیرون می فرستم چشمام و می بندم و نفس عمیقی می کشم زندگی خیلی بد با من تا کرد می تونست به من هم خوشبختی بده اما ... بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم مگه من چه بدی در حق بقیه کردم که سزاوار بد بختی هستم پوزخندی به خودم می زنم از فکرام حالم بهم می خوره مثل این پاستوریزه ها فکر می کنم زندگی به من نشون داد خوبی توی این دنیا جا نداره نشون داد جزای خوبی با بدی و جزای بدی و با بدی بهت پس می دن تو این دور و زمونه بایذ حواست باشه یه وقت از کسی رکب نخوری و من رکب خردم از کسی که بیشتر از چشمام بهش اعتماد داشتم اون وقت ها احمق بودم اما الان می دونم چی به چیه به سادگی اون روزای خودم پوزخند می زنم یه جورایی زهر خند من یاد گرفتم هر کسی لیاقت لبخند زدن و نداره لیاقت مهربونی رو نداره من یاد گرفتم هر کسی لیاقت دوست داشتن و دوست داشته شدن و نداره من یاد گرفتم یه حصار محکم دور خودم ببندم تا کسی جرات نکنه بهم نگاه چپ بندازه من این حصار و دوست ارم چون با این حصار من زنده می مونم و از خودم محافظت می کنم من از سادگی هام گذشتم و رفتم توی جلد یه ادم سرد و مغرور فهمیدم سادگی ماله این دنیا نیست توی این دنیا جایی نداره برای زنده موندن باید جنگید باید دل شکست اما دل شکستن به این راحتی ها هم نیست وقتی یکی دوست داره وقتی یکی بهت ابراز عشق می کنه وقتی تو هم از دوست داشتن و عشق بهش می گی نباید بهش پشت کنی نباید به کسی که زود دلت و می زنه بهش از دوست داشتن بگی چون وقتی بهش پشت کنی اون طرف نابود می شه باید مواظب باشی چون اگه اون طرف نفرین کرد بدبخت می شی دیگه هیچ چیز برام اهمیت نداره این روزا دل شکستن و از همه بهتر بلدم چون روزی یکی دلم و شکست کتنفرم از دل شکستن و اما خودم هم دل می شکنم . کام عمسقس از سیگار توی دستم می گیزم چند لحظه توی سینم حبسش می کنم و بعد بیرون می فرستم سینه ام خس خس می کنه اما برام اهمیتی نداره عادت کردم به همه چیزی هایی که روزی ازشون متنفر بودم اما الان تنها چیز هایی هستن


** دوستت دارم عشقم **


اه لعنتی بازم صداش تو گوشمه بازم فکرم می ره به اون روزای به ظاهر شیرین و رویایی روزایی که همه چیزم و می دادم تا زندگی همیشه این جور بچرخه اما زندگی چرخید و چرخید و چرخید اینقدر چرخید که همه چیز عوض شد همه چیز رنگ سیاهی گرفت و ... بــــــــــــــــوم من زمین خوردم اونقدر صدای زمین خوردنم محکم بود که حتم دارم به گوش خدا هم رسیده پوزخند دیگه ای میزنم و سیگاری اتیش می زنم


** مگه دوسم نداری؟ پس بذار به اون مهمونی برم خودت که می دونی چقدز دوست دارم برم اونجا . اصلا من چیکار به حمید دارم فقط می رم یه خورده خوش بگذرونم باشه عزیـــــــــزم **



romangram.com | @romangram_com