#عشق_به_شرط_ترس_پارت_87

عاشقتم پسر همه چیزت تکه
دستم و به دستگیره نزدیک می کنم تا در و باز کنم اما ...

سهیل ـ تو داری چیکار می کنی پسر تو داری این دختر بی چاره رو بازی میدی

آرسیما ـ اه بس کن سهیل بازی چیه من میخوام این اتفاق ها زودتر تموم شه

سهیل ـ به چه قیمتی؟

آرسیما ـ سهیل خفه شو

سهیل ـ هه آره داری یه دختر بی گناه رو بازیچه خواسته های احمقانت می کنی و میگی خفه شو

آرسیما ـ هــــــــــوم آره اصلا دارم بازیش میدم اون فقط یه قربانیه ... اون قربانی مرگ اون لاله عوضی میشه ... قربانی میشه تا اون نابود بشه

سهیل ـ تو دیوونه شدی

آرسیما ـ آره دیوونه شدم خسته شدم از این همه بلا تکلیفی

و دیگه صداهاشون کم کم از من دور میشه دسته گل از دستای لرزونم پایین می افته قدرت نگه داشتنش رو ندارم خدای من چی شنیدم
اون دختری که داشتن ازش حرف می زدن کی بود؟
یعنی اون ... اون دختر من بودم؟
اونا گفتن من قراره قربانی مرگ لاله بشم آخه چرا؟!!
مگه من چیکار کردم گناه من این وسط چیه
سردرگم از این همه سوال بی جواب روی تختم می نشینم و به بغض نشسته توی گلوم و اشک های جمع شده توی چشمام فکر می کنم


آرسیما


romangram.com | @romangram_com