#عشق_به_شرط_ترس_پارت_79
نگاهی به گوشی انداختم مامان قطع کرده بود خاک بر سرم حالا بیا درستش کن هــــــــــــــــــــــــــــــی !!!!
از روی تخت بلند میشم به سرویس بهداشتی میرم و بعد از انجام کارای اولیه و یه دوش آب گرم بیرون میام موهام و سشوار می زنم
و شروع میکنم به شونه کردن موهام بعد همش و بالای سرم به یه گیره میبنم یه خوردش هم کج می ریزم توی صورتم
یه خط چشم مشکی توی چشمام میکشم چشمام و بزرگ تر و خواستنی تر نشون میداد امروز دلم میخواد عالی باشم
به مژه هام ریمل میزنم و فرچه رژگونه رو بر میدارم بعد از مالیدن فرچه رو سر جاش میذارم واسه اینکه پوشتم خودش خوبه دیگه کرم پودر نزدم
رژلب آتشینم و بر میدارم و به لبام می زنم نگایی به خودم میکنم عالی شدم اما نمیدونم سایه بزنم یه نه
اوووم وللش حوصلش ندارم
کمد دیواری رو باز میکنم به مانتوی سفید کوتا تا پایین ب*اسن رو در میارم و یه ساپورت مشکی تنگ هم بیرون میارم
شال سفید و با رگه های طلاییم رو هم بر میدارم
بعد از اینکه لباس هام و میپوشم کفش پاشنه دارم رو میپوشم و بعد از برداشتن گوشیم بیرون می رم همه سر میز جمع شدن و دارن صبحانه میخورن
ـ سلام صبح بخیر
همه سرش و بالا میارن تا جوابم بدن اما فقط متعجب میشن و دهانشون اندازه گاو باز میشه البته بلانسبت گاو!!!
روی صندلی کنار آرسیما میشینم
ـ خب دیگه زود بخورین بریم من امروز زیاد گرسنه ام نیست همین لیوان اب پرتقال کافیه برام
حاتمی برام یه چشم غزه اومد و بقیه هم بدون هیچ عکس العمل دیگه شروع به خوردن کردن
آرسیما ـ عروسی تشریف می برین
آروم بدون اینکه کسی متوجه یشه کنارش میگم :
ـ نه عزیزم دارم میرم جزایر هاوایی شما هم دوست دارین تشریف بیارین
بعد هم یه چشمکی ضمیمه ی حرفم میکنم
شیطونه میگه همچین بزنمش با بارون سال دیگه به حرف بیاد حیف که دوستش دارم
romangram.com | @romangram_com