#عشق_به_شرط_ترس_پارت_65
مهستی ـ خوبی؟
به طرفش بر میگردم به چشمان زیبایش نگاه میکنم غرق میشوم در ان تو چشم زیبا
ـ خوبم
مهستی ـ آخه هر چی صدات کردم جواب ندادی
ـ تو فکر بودم
از گوشه چشم میبینم که از جواب های کوتاه من حرصش گرفته
مهم نیست ... نه ...
مهمه
خیلی هم زیاد مهمه!!!!
آره مهمه
به اندازه تمام عمر من حرص خوردن و ناراحتی اش مهمه
سهیل ـ بچه بیاین گیتار اوردم یه آهنگ بزنیم
با مهستی به سمت سهیل حرکت می کنیم مهستی کنار حانمی و صباحی میشینه و من کنار محسنی و سهیل
محسنی ـ حالا چی میخوای بزنی؟
سهیل ـ من نمیخوام بزنم که جناب آرسیما خان باید بزنن
ـ چی میگی سهیل من کی قبول کردم
سهیل ـ می کنی آرسیما خان ... نظر شما چیه مهستی خانــــــــــــــــم
romangram.com | @romangram_com