#عشق_به_شرط_ترس_پارت_48
-گنجشک دیگه چیه
- وقتی توی بغلم بودی احساس کردم یه گنجشک بین بازوهام گرفتم
از حرفش لپم قرمز می شه به سرعت اعتراض می کنم
-اقای ارسیما خان درست نیست که انقدر صمیمی با من صحبت می کنید
در عرض صدم ثانیه تغییر لحن داد و گفت
- اولا صمیمی نشدم دوما من هر جور بخوام رفتار می کنم سوما بگو خالی ارسیما از پسوند و پیشوند بدم میاد
دستام رو به هم می پیچم از این که جواب دندان شکنی بهش ندادم از دست خودم عصبانی هستم
ارسیما با پرستیژ خاص خود تکیه به صندلی داد و گفت
- باید درباره ی یه سری چیز ها باهم حرف بزنیم
با خشمی که سعی در کنترلش داشتم گفتم مثلا
-از فردا با من میری شرکت با من هم بر می گردی حق نداری خونه تنها بمونی سعی کن تا می تونی با لاله سازش کنی چون جونت در خطره
منم تکیه امو به صندلی زدم و گفتم
هه دیگه چی فرمایش دیگه ای باشه چایی نسکافه ای می خوای برات بیارم
پوزخند زد و جواب داد نه ممنون الان شام میارن
romangram.com | @romangram_com