#عشق_به_شرط_ترس_پارت_40
جوری جیغ می کشم که احساس می کنم پرده گوشم با جیغم هم زمان پاره می شه با پردیدنم از خواب عرق سرد روی پیشونیم نشسته یاد چشماش می افتم
چشمای قهوه ای تیره اش پر بود از نفرت لرز بدی توی جونم افتاده خدای من چه گناهی کردم چرا من باید در مقابل این رو مح سر گردان اب شوم چگونه این زن دس از زندگی من بر می دارد
یعنی جان من را می خواهد من مهستی هستم پای این روح سرگردان را از این دنیا می برم
از روی کاناپه که بلند می شه
نفسم میره .........
نبضم....................
قلبم دیگه ضربان نداره..........
باز هم لاله من توی جام میخ می شم یک جمله رو تکرار می کنه
-مرا در روز بارانی دفن کنید تا اتش قلبم خاموش گردد
این جمله را تکرار می کرد مداوم و پشت سر هم
آرسیما
دختره ی ... پـــــــــــوف دلم میخواد یه فحش بارش کنم اما نمیدونم چرا جلوی خودم و میگیرم زنگ زده بعدم بدون اینکه بذاره من یه چی بگم قطع کرده از تخت بلند می شم به سمت پذیرایی می رم
زن عمو رو می بینم روی مبل نشسته داره میوه پوست میگیره
ـ سلام زن عمو جان
زن عمو ـ سلام پسرم کی اومدی؟ متوجه نشدم
ـ خیلی وقت نیست تازه رسیدم
romangram.com | @romangram_com